سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وبلاگ امام زمان (عج)
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  محمد حسین[121]
 

مهدی جان ، دردم از این نیست که نمی بینمت دردم از این است که شاید ببینمت ولی نشناسمت

  پیوند دوستان
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 40
کل بازدید : 252138
کل یادداشتها ها : 166

نوشته شده در تاریخ 92/5/10 ساعت 3:53 ع توسط محمد حسین


 

 

مهدی سرش را پایین می­ اندازد و یک جفت کفش کهنه را می­گیرد سمت همسرِ برادرش و می­ گوید :

 
« این کفش­ ها داستانی دارد. قبل از من شش نفر این کفش ­ها را پوشیده­ اند و هر شش نفر شهید شده­ اند.آخرین شهید «مجید صدف ساز» بودکه گفت: نفر ششم است که این کفش ­ها را پوشیده است و قبل از او پنج نفر قبلی شهید شده ­اند. مجید، قبل از شهادتش کفش­ ها را به من داد و گفت که خودش شهید خواهد شد.»

همسر حاج­ محمد – برادر مهدی-  که هنوز حیران گفته­ های مهدی است ، کفش­ ها را می­گیرد و مهدی اینچنین ادامه می ­دهد:

 
 
 

« من هم شهید می­ شوم. بعد از شهادتم ، کسی درب منزل را می­ زند و از شما می­ خواهد که کفش­ های مخملی را به او بدهید. کاری نداشته باشید که او کیست، فقط وقتی نشانی کفش ­ها را داد ، بدون هیچ پرسشی کفش ها را به او بدهید»

 
 

 

 








طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ